۱۳۸۸ مهر ۶, دوشنبه

thats it !

و اینروزها هر چه هرزه تر پر طرفدار تر

دیگه زندگی ٫ زندگی نیست انگاری همش یه کابوسه چه گذشتش چه آیندش .من حتی توان فکر کردن به پیش آمده هارو ندارم چه برسه به گفتن٫ وای چه برسه به نوشتن.اونجایی که حق میدادن مال مارو ندادن اصن هیچ وقت٫ حالا مگه دیگه حقی هم میدن که برم بگیرم !! و واقعا چرا هر سال پاییز من که میشه دنیا یکبار کاملا باید سرمون خراب شه و ضخماشو بزاره ته ته دلمون و بعد ادامه بده تا بهانه خرابی های سال دیگشو جمع کنه