۱۳۸۶ تیر ۹, شنبه

مهستی

من که آسمون نبودم ولی عشق تو یه ماهه سرزنش نکن دلم رو به خدا اون بیگناهه

دلم بد جوری سوخت ٫ روحش شاد بمونه

۱۳۸۶ خرداد ۳۰, چهارشنبه

!!

کسی که به ما نریده بود کلاغ ک -و-ن دریده بود

* همیشه توی اوج خوشی ها یکی هست که همه چیزو از دماغت بکشه بیرون..اینموقع ها دلم میخواد همه چیزو آتیش بزنم و دیگه وجود خارجی نداشته باشم ٫ حالم از کثیفیها خرابه.

۱۳۸۶ خرداد ۱۶, چهارشنبه

مثل سگ

معنی این چیزایی که من میبینم چیه؟ من دارم حس میکنم که دارم دیوونه میشم ٫ بی طاقتم حال ندارم هرروز همون ساعت خوابای خیلی بد و گریه داری میبینم که همش دارم گریه میکنم ولی ....... خدایا من چم شده؟ من میترسم بد جوری میترسم ٫ خدایا چی داره میشه ؟ خودت میدونی که دیگه نمیکشم پس چرا تموم نمیشه ؟ شاید من دارم میمیرم نمیدونم آدمایی که دارن میمیرن مثل من میشن؟ وای خدایا من چه قدر بی کس موندم .....  هیچی نمیدونم حتی الانم فکرمیکنم که خوابم ٫ من نمیدونم حتی چه آرزویی داشته باشم. من به یه جا احتیاج دارم که آرامش بگیرم ولی ندارم ٫ وای من چه قدر کمبود دارم؟ واقعا من دیوونم اینو حس میکنم ٫ من خیلی میترسم من مثل سگ میترسم