۱۳۸۹ بهمن ۶, چهارشنبه

سال دیگه همین موقع ، جزوِ بایدهای زندگیم

امروز بیستو پنجِ ژانویس ، صبح پاشدم همه چی تعطیل بوده امروز واسه من
... با سکوت بیدار شدم واسه خودم موز خرد کردم تو لیوان ، شیرم ریختم توش .
همونجوری زل زدم به بیرون ، به هوای صاف ... همونشکلی رفتم بیرون با دمپایی
انگشتیام قدم زدم شیر و موزامو خوردم فکر کردم هی نفسِ عمیق کشیدم کلاهِ لباسمو
کشیدم روسرم ، به پارسال همینموقع فکر کردم اشک ریختم ، گفتم آخیش چه شیطونِ
وروجکیم من ، چه کارا که نکردم من ... بعد گفتم هوم هوای سرد رفت تو ریه هام ، خندیدم
گفتم خوبه همه چیز طبقِ برنامه پیش رفته، یکی تو گوشم میخوند ساچ اِ بیوتیفول گاردن
گفتم اع چه عجیب ... راهمو برگشتم به تنهاییم فکر کردم به اینکه دقیقا جایی که
میخواستم باشم وایسادم . دلم سوخت واسه آدمای زندگیم که نفهمیدن من چی بود ، هیچ
وقت نفهمیدن روم چی بود ! که یادم دادن کنار بیام با همه چیز، یادم میاد که گریه
چند نفرو در اوردم موقع رفتنم ، دلِ چند نفر پیشِ من گیر بوده و من گاو وار عمل
کردم و هی گفتم ای بابا ای بابا خوب کردی زندگی همینه . بعد فکر کردم الان دلم
کجاس ! دوست دارم مثلا الان که ایمیلمو باز میکنم کی باشه که برام زده باشه که من
اینجا نشستم دارم به صدات به موهات به دستات فکر میکنم ، به چشمات که میخندن ...
میبینم هیچ کس نمیخوام همچین ایمیلی بده بهم ... باید باهاشون طی میکردم که ایمیل
ندین دور شین از زندگیم فکر کنین مردم اصن ، یه چیزی بودم که تموم شدم . بعد اومدم
ایمیلمو سووزوندم یعنی انقدر پسوردِ اشتباه زدم که سوخت ، خودمم سوختم باهاش ...



دراز کشیدم رو زمین کمرم صاف شده ، گفتم وای چه تنهاییه خاصی انگاری
باید بگردن تو گوگل ارت پیدام کنن ، گفتم کاشکی هیچ وقت پیدام نکنن ، کاشکی هیچ
وقت دیگه چشمام نیوفته تو چشماشون .... 

۱ نظر:

  1. چرا نمیخوای باهاشون چش تو چش شی؟
    مگه از کارایی که کردی پشیمونی؟


    ممم نع پشیمون نیستم میخوام کنده شم چونکه ازشون
    چونکه میدونم سخته کنده شدن دور شدن از آدما میخوام پاک شن فکرشون یه کاری نکنه پشیمون شم از تنهاییام

    پاسخحذف