۱۳۸۹ تیر ۲۹, سه‌شنبه

طبیعت

یه چیزی هست به اسم قانون طبیعت که این موضوع به من ثابت شده که وجود داره و خودش هی برات میذاره و ورمیداره ٫ بعد حالا یکی هم همش بیاد بگه نمیبخشمت و نمیدونم داغت به دلم موندو اینا ولی از اونور چیز زیادی بخوره٫ بعد طبیعته همچین چیزپیچش میکنه دیگه بدبخت میمونه که چی شد آخه اینجوری شد !! بعد اوصولا آدمهای کوته فکر و دورو اینچیزا واسشون پیش میاد دیگه ٫ بعد یه بیست سال دیگه شایدم بیشتر روزی که دیگه واقعا خسته شدن از اینهمه دورویی و بی نتیجه رسیدن آه و نفریناشون میشینن یه دو دقیقه فکر میکنن ( چون اوصولا فکر کردن از همچین آدمهایی بعییده ) میبینن که وای وای خودشون با دستای خودشون چیکار کردن باخودشون و من اونروزو مثل چییییی روشن میبینم و فقط ساکت میشینم و آه هم نمیکشم همین سکوتم کافیه برای خیلی چیزا . اینجوری میشه که طبیعت آدمهای خوب رو از زندگی آدم میگیره ٫ اینجوری میشه که حتی بعد از رفتن از پیش کسی بااااازم باید گندکاریهاشو بشنوی و خیلی وقتا فقط تقصیر خود ماهاس اصن ٫ اصن از بس این پست مخاطب خاص داره که الان توی یه جاااااایی غرقه که خودش نمیفهمه همون بیست سال دیگه میفهمه ٫ از بس من موندم تو کار طبیعت هی به خودم و زندگی آرومم خنده گشاد تحویل میدم ٫ چون آدمه که کم اورده من نیستم من طرف خوبه ماجرام حالا حالاهااااااا اینو تو میدونی اگه یه خورده به طبیعت و قانونش و کارها و حرفا و حرکات خودت فکر کنی . من دیگه اصن حرفی  ندارم حتی تو رویاهات 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر