۱۳۸۸ آبان ۱۳, چهارشنبه

اشکات کو؟

اینروزا انقدر نازکم که اگه یکی یه ظرف انار قرمز شیرین واسم دون کنه و روش گلپر بریزه بیاره و فقط از رو دلسوزی دیدن روزگارم ٫  بهم بخنده و بره عاشقش بشم . اونقدر نازکم که یکی از رو دلسوزی یه چی بگه به منظور- شوخی دلم بشکنه ازش ٫ تا حالا انقدر نازک نشده بود که نتونه آب بشه ٫ دلم دیگه آب نمیشه اینروزا از وقتی رفته ٫ باید بگم از وقتی رفتم ٫ دلم دیگه دل نیس اصن.  بعد من دلم نازک تر میشه هی تو خودش آب میشه . بعد هر چی کلنجار میره با خودش که دیگه نمیتونه بسوزه  ٫ که دنیا با این کاراش میفهمم که چه خوبیایی داشته و رو نکرده بوده واسم . اصن نمیدونم کجام اینروزا فقط میگذرونم که تموم شه به خودم میگم تموم شده دیگه راحت شدی ٫  چشمامو تنگ میکنم رامو میکشم میرم ٫  دل دیگه دل نیست آخه ٫ فکر نمیکنم حرف نمیزنم رامو میرم بی هدف ٫ انگار من نیستم اصن دیگه .اینروزا هر کی گذرم به من میوفته٫ تو دلم میگم اشکات کو پس ٫ پست فطرت

۱ نظر:

  1. سلام ترمه. نمی پرسم چون معلومه. اگه از اون روز اس که باید خودش بگذره، که هیچ. اگه نه، واسه گفتن و شنیدن، من هستم.

    پاسخحذف