۱۳۸۸ آبان ۲۲, جمعه

زندگی


بعله٫ اینروزها شروع زندگیه اصن .وقتی با کلی خستگی درو باز کنی و کلی باهات برخورد خوب خوب بشه و ببینی اوه چه کردن٫ دیزی سنگی وسنگک داغ با کوکوسیبزمینی از پایین فرستاده شده مخصوص تو . کیف میده کلی٫ اینکه فقط بدونی همه اینکارا واسه تو شده . اینکه بعداز بیست سال برای بار اول تو شرایط امتحان سخت٫ باهات همکاری شه و همه آسه برن آسه بیان که من امتحان دارم و روز امتحان منو ببرن امتحان بدم و از اونور هی منتظر من باشن . وقتی دارم امتحان میدم بالا صدای امتحان موسیقی بیاد حال کنم کلی . بعد بیای خونه ببینی کرفس داریم و خوراک بازم مخصوص من . بعله اینها الان کوچکترین چیزهای زندگی اینروزامو تشکیل میده . اینروزایی که دیگه میتونم راحت بخوابمو فکر کنم اگه قبلا بود اصن به این همه کاری که رسیدم و به اینچیزایی که دارم٫ نمیرسیدم و هی چرت بزنم و هزارتا فکرای خوب بکنم و از اون لبخندا بزنم هی واسه خودم .همش قدم بزنم تنهایی و دنیامو تو دستام داشته باشم . بعله اینروزا دیگه روزای منه انگاری. هر چی هم کم باشه بالاخره جور میشه. حالا مهم غذا ها نیستا مهم برخوردس ٫ که انگاری نو شده اصن مخصوص تو شدن ٫ که تو شدی ایده آلشون که دورتو گرفتن مثلا ٫ دارن بهت میفهمونن که بهترین تصمیمو گرفتی . کاشکی توی این سوییت نوامبر ٫ یه سوییته کوچیک دیگه هم به وجود بیاد .

اصن انگاری فقط سوییت باید تو نوامبر بشه نمیشه اکتبر بشه تولد من بشه

۱ نظر:

  1. با سلام به شما دوست عزيز
    وبلاگ جالبي داري فرصت کردي به ما هم سربزن تا باهم تبادل
    لينک داشته باشيم
    وبلاگم فقط به نام سيريز لينک کن
    به من خبر بده که لينکتان کنم
    موفق باشي

    پاسخحذف