۱۳۹۱ بهمن ۲۳, دوشنبه

آرزوهای چشمی

یک کارتونی بود که پستچی برای بِرنارد یه ساعت از این ساعتای پدربزرگی ِ تو فیلما اورده بود براش ، باهاش زمانو نگه میداشت از قضا بچه ی خوبی هم بود یعنی من الان که فکر میکنم بچه ی بزرگی های یه آدم ِایده آلی بود که  تو زندگیم بود ، بچه ی قانع و خوب ِ داستان ، یادمه سو استفاده نمیکرد ازساعته ولی یه بار با دختری که دوست بود توی مدرسه باهمدیگه تقلب کردن یعنی زمانو نگه داشتن سوالارو از رو کتاب جواب دادن بعد باز زمانو به حرکت دراوردن .
دختره فکر میکنم واسه این باهاش دوست بود که این اون ساعته رو داشت ! وقتی که زمانو نگه میداشت همه چیز نگه داشته میشد به جز خودش ، جلوی رنگ ریختن رو مردمو اینجور چیزارو میگرفت ، دختره هم خبر داشت پس فقط ایندوتا ثابت نمیشدن وقتی زمان ثابت میشد .همیشه با داداش کوچیکم میگفتیم که کاش ساعتِ برنارد داشته باشیم  ، بعد هم که بزرگتر شدیم همیشه میگفتم کاش ساعتِ برنارد میداشتم و خب چونکه منم همیشه چُل ِ قضیه هستم و خیلی آرومو خوبو پیرو ی حقوق حیوانات و انسان ها ملت بیان بزنن در برن اصن خب مسلما درست ازش استفاده میکردم ، که همین الان به فکرم رسید که نه پلید هم بودم ممکن بود سوءاستفاده هم بکنم .

برای یازدهم فبریه ؟ فووریه ؟ فبرایو ؟  بلیطِ برگشت داشتم ، یعنی همین امروز ! از وقتی که اومدم همه ی هواپیماهایی که تو آسمون میبینمو میشمرمو میگم یعنی کجا میرن ؟ بلیطو پس دادم ، دیشب رفتم بیرون یه مخفیگاهِ عالی پیدا کردم تا تونستم با چند نفر دیگه جیغ کشیدم تا تونستم داد زدم ، آروم شدم واقعا آروم شدم .
شب که داشتم میخوابیدم به هواشناسی ِ گوشه ی لپتاپم توجه نکردم گفتم این همیشه میگه برف میاد ولی نمیاد ، صبح نمیخواستم از جام پاشم کر کره رو هم کشیده بودم که نور نیاد ، همخونم بیدارم کرد با ذوق که ببین داره برف میاد ببین برف اومده ، برف همیشه واسه من آرام بخشه ، آروم شدم ، گرفتمش یه نشونه که دیشب اینهمه به چیزایی که ممکنه مانعم شه فکر کردم شاید این برفه نشونه س از طبیعت که همه چیز خوب میشه آروم میشه صبر تر کن فقط !
همش دارم فکر میکنم که آماده بودم که امروز برمیگشتم ؟ الان تو هواپیما میبودم ؟ بعد به خودم میگم خب که چی ؟ بعد باز باید برمیگشتی همینجا دیگه زندگیته بازیه مگه ؟ شیش ماه بری شیش ماه بیایی؟ سرمایه داری؟ چته؟ چمه ؟
حالم خوبه از جیغای دیشب از برفِ امروز ، خیلی عجیب آرومم ساعتِ برناردم بود فقط بهم عذابوجدانِ استفاده کردن ازشو میداد همین هیچ چیزو درست نمیکرد هیچ چیز بدون خواستنِ خودش درست نمیشه.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر