۱۳۹۱ اسفند ۸, سه‌شنبه

بباره

به دخدرک میگم تصورِ من از بالای اتاقته روی یه تختِ دو نفره با روتختیِ نارنجیو زردو سفید که  دو نفری دراز کشیدیم ، تصورم از اون بالاست ، میگه این حافظه ی تصویری بد چیزیه که خدارو شکر من ندارمش . 
به جاش من تا دلم بخواد و آدما دلشون بخواد حافظه تصویری دارم و حتی قدرت تصویر سازیِ مسخره ی خیلی قوی که چیزی که اتفاق نیوفتاده یا چیزی که داره برام تعریف میشه هم واسه خودم تصویر سازی میکنم لوکیشن میسازم آدم میکارم .
مامانم میگه همه چیز خوبه ؟ چرا چشمات گریه ایه ؟ میگم مامان همه چیز خوبه فقط دلم کوکو سبزی میخواد خیلی . 
شب تا صبح نشستم به حرف ، به تکرار به  تمامِ از دست دادنیها بعد هی گفتم خودم میدونم که اینا میگذره ها میدونم بعد هی گفتم اه تو باز حرف افتادی ، صبح که شده بود برف میومد ، راه افتادم واسه خودم انقدر راه رفتم انقدر سفید شدم ، از اونروز یه سکوتِ عجیبی گرفتم ، یه دوریِ عجیبی گرفتم  . دلم هنوز داره میسوزه . 
رفتم بانک رسید ِ ده تا کارکرد آخر حسابمو بگیرم ، سی و نُه یورو داشتم تو حسابم ، بیست یورو شو کشیدم بیرون ، بعد هی میگفتم درست میشه هی بعد میگفتم به چه امیدی هستی تو آخه ! بعد هی به خودم میگم نمیذارم که خراب بشه چیزی بیشتر از این فکر نکن ، بعد خودم خودمو خیلی بلد طور آروم میکنم . 
اومدم اینارو اینجا بنویسم داداشم زنگ زد که با سبزی کوکوها و نباتو چیز میزا یه پاکت پولم هست ، گفتم نه ندین گرونه بابا یورو ، گفت نه دیگه نمیشه که ندیم . شاید اگه همه چیز درست پیش میرفت میشد که ندن ! شاید اگه فقط همه چیز برای یه بارم شده دو دقیقه فقط دو دقیقه درست پیش میرفت من از هواپیما جا نمونده بودم ضرر نمیدادم ، شایدم اگه خارج واقعا خارج بود و قانون داشت جریمه میدادن به من چونکه دو دقیقه برای من واینستادن همه چیز فرق میکرد ، شایدم اگه یه بار مامانم میگفت ویزا میدن و بجای نا امیدی بهم امید میداد ، من زودتر مدارکمو بردمه بودم ترجمه الان خوابگاه داشتم و اینهمه عذاب وجدانِ خرجای نیازِ روزمه رو نداشتم . 
شاید منو نخوره لطفا .
سکوتِ عجیبی دارم که خب خوبه ترسمو کمتر کرده ، یه جوری انگاری راضی شده باشم به شکست ، ولی شکستِ چی آخه !
کوکو سبزی بهونه س ، کوکو سبزی یعنی همه چیز آروم باشه ، مامانم حالِش خوب باشه بارونم بیاد ، من زیرِ پتوم باشم ساکت باشم آروم باشم ، الان ساکتم ، منتظرم کوکو سبزی برسه .
برای هر سری که برف از آسمون بیاد یه آرزو میتونه بکنه هر آدمی ، من گفتم اینو .



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر