بعد این میشه که بعد یه عمر تهران بودن و نزدیک بودن یه بارم به سرمون نمیزنه ٫ همو ببینیم ولی وقتی اونرفته اونجا بمونه و درس بخونه و زندگی کنه و منم رفتم سفر٫ بد جوری بزنه به سرمون که ببینیم همو ٫ که من وقت اضافه بیارم تنها بشم بعد فکر کنم٫ زنگ بزنم بهش بگم من بیکارما. بعد پشیمون شم که اگه خودش بیکار باشه خبرم میکنه ٫ و اتفاقا همون وقتا که با فکرام دارم کلنجار میرم زنگ بزنه بگه دارم میامااااا . بعد من یه حس غریب دارم واسه دیدن کسی که شش ساله فقط صداشو شنیدم و حس کردم . که میاد دنبالم تمام تلاشش اینه که من راضی باشم از این دیدار . من راضیم اصن٫ من پر از انرژیم اصن . میبرتم یه جای پاتوق کلی حرف میزنیم تعریف میکنیم همدیگرو٫ چه قدر دوست داشتم دوست تر میبودیم باهم ٫ اصن نشستن ـ پیشش آرامش بود ٫دیگه چه برسه به تعریفاش از زندگی و کار و آرامشش . اصن هر لحظش آرامش بود ٫ میرسیم به خونش به نقطه آرامش ٫ درو باز میکنم و دقیقا روبه رو میشم با فضای پست پایین ٫دلم میریزه یهویی . بد جوری کم میارم ٫ کم میاریم دوتاییمون. اگه جنس مخالف بودیم حداقل میشد نزدیکتر شد ٫ ولی این دختر بودن سخته بدجوری سخته ٫ بازم چه قدر دلم میخواست دوست تر بودیم باهم ٫ اینجوری لم میدادیم رو کاناپه هه و دنیامونو برای چند ساعت میساختیم با خیلی چیزا ٫ اگه دوست تر بودیم فضا سنگین نمیشد که من راضی بشم به رفتن٫ کاشکی اینجا دوست تر شده بودیم٫ کاشکی راهی بود برای این تر شدن . ولی همون چند ساعت همون با هم بودن ٫ و لطف اون تو شریک کردن من تو آرامشش حالا برای چند ساعتم که شده٫ کافی بوده که من نخورده مست باشم ٫ که من مست باشمو برسم به اتاق و همون جوری با همون لبخند قشنگه مچاله بشم گوشه تخت و با همون لباسا بخوابم و غرق بشم
گلسا واسه تمام آرامش اون چند ساعت مدیونتم
ترمه؟ بابا مگه قرار نشد بری باز بیای؟..اون وقت کم که تو با آدمای دیگه اومده بودی کافی نبود. جمع کن بیا من باشم و تو کلی ببرمت بگردونمت تا صب حرف کنیم و حرف کنیم و بخندیم و بخندیم و تا جایی که دوست داری دوست تر شیم.
پاسخحذفمگه نمیخوای از اتفاقای اونروز به بعد زندگیم بدونی؟
چندین بار سعی کردم برات کامنت کنم اما فرستاده نمیشد. اینروزا امتحانامه/گهم.
پاسخحذف