۱۳۸۹ اردیبهشت ۳۰, پنجشنبه

روز به روز

گرمه ٬ مامان همه پنجره هارو باز میکنه بعد کولر روشن میکنه ٫ حالا قرار شده چون حرف مارو قبول نمیکنه که با پنجره باز خبری از باد خنک نیست یه روز بره از کولر سازیه سر مهران بپرسه. بالاخره صد پشت غریبه خیلی بیشتر صحیح حرف میزند تا ما که خانواده محسوب میشویم . کمتر حوصله دخترکو دارم ٫ بیشتر سرم با عروس گرمه و دودی که دمار از روزگار من دراورده و اگر شبی تو این دنیا وجود داشته باشه که من زود بخوابم دودی مثل یه بچه شیرخوار انقدر سروصدا میکنه که بازم دیر میخوابم . کلی خرج داریم ( دارم !! ) همون داریم . باید کلی پول هواپیما و غذا بدیم و چمدون که از همه مهمتره چونکه یه چمدون قرمز خریده بودم از مالزی این کوچیکه بردش با خودش لت و پارش کرد و گویا دستشو شکونده ٫ فکر کنم کل کمدشو خالی کرده بوده توش . حالا باید بریم منوچهری لابد ٫ نه شایدم بریم همین هایپر استار خودمون . بابا میگه یه چمدون بزرگ میخوایم که بدیمش به کوچیکه! بعد من نمیدونم این وسایلی که با خودمون میبریم رو با چی باید برگردونیم ؟! دفعه آخری چمدون ـ  بزرگرو گرفتم که زدم تو بار داغونش کردم و دستشو شکوندم و با اینکه میتونستم با چسب قطره ای درستش کنم ٫ نکردم و با چسب نواریه کلفت به صورت تابلو چسبوندم و الان واقعا روی اینکه بگم چمدونتو بده به من داداش جان رو ندارم ولی به وجدانم قسم که اگر یه چمدون خوب با قیمت مناسب اونجا دیدم براش سوقاتی میارم٫ ولی چمدون که داره ! شایدم یه دسته چمدون واسش اوردم نمیدونم . آها مخارج رو میگفتم ٫ پول کلاسها و پایان نامه مسخره مونده هنوز . که نمیدونم اصن چه جوری باید این موضوع رو عنوان کنم با پدر ٫ با اینکه میدونم تا بگم پول تو حسابمه ولی خودمو به معنای واقعی میکشم تا بگم . بعد ماشین یه محافظ کاپوت میخواد و یه قفل زاپاس و دزدگیر یا قفل فرمون احتمالا ( حالا هرکدوم که شد ) کلا من آدم قانعی هستم ! بعععله . عروس چمدون نقلیه خودش رو داره ٫ یکی هم که باید بخریم ٫ یکی دیگه هم میخوایم از لحاظ زیادیه لباس و گرمی سردیه هواو اینچیزها که اونو سراغ دارم . آها ماشین سمت باکش تلق تلق صدا میده و واقعا آذارم میده که بابا گفت گارانتی که بردم درستش میکنن ! حالا کووو تا گارانتی پدر من . الان برق مانیتور خودم هی میپره و همش باید از برق بکشمش ٫ آها الان کامپیوتر وسطی اینجاست و مال خودم تو اتاق بابا ٫ قرار بوده ازش استفاده کنه ولی اون همش هنگ میکنه ٫ الان یه کیبرد ظریفی دارم که نوک انگشتام درد میگیرن ٫ دلم واسه تلق تلق کردن کیبرد خودم تنگ شده ٫ مخصوصا اینکه این کیبرد و موس باطری میخورن و دقیقا وسط یک عملیات مهم باطری زرتی تمام میشود . اصن شاید رفتم همون کامپیوتر خودمو اوردم گذاشتم اینجا ٫ کلی فایل دارم اونتو بالاخره اسمش پی سی میباشد دیگه . دکتر پوستی که رفتم گفت برو دارو هارو بزن دو ماه دیگه بیا ٬ الان دو هفته گذشته و من تاثیری ندیدم هنوز ٬ تازه یه ژلی هم داده بود که مجوز بهداشت نداشت برای پخش تو داروخونه ها !!! کلی گشتم تا پیدا شد و کلی پول دادم و یه ژل بیست میلی گیرم اومده که تا دو ماه!!! باید استفاده کنم . احتیاج به الویه دارم شدیدا ٬ ولی خب مخم نمیکشه برای درست کردنش . بالاخره آدم این همه مشغله داشته باشه به الویه نمیرسه که 

۲ نظر: