۱۳۸۸ دی ۲۹, سه‌شنبه

من اینروزها

من اینروزا آدمی شدم که از هرز پریدن آدمی که حتی مال من هم نیست رنج میبرم ٫ من میترسم از حرف زدن از رابطه برقرار کردن ٫ چون بهترین آدم ـ توی دنیام داره هرز میپره ٫ چون آدم بهترینی وجود نداره ٫ چون هرکسی فقط واسه خودش خوبه ٫ چون بیایید یه کلاس فرهنگ همگانی بذاریم همه باهم فرهنگمون در یه سطح بشه حداقل ٫ اینجوری شاید بعضی چیز ها بگنجه تو ذهنم . من قضاوت نمیکنم ٫ چون از زندگیها چیزی نمیدونم . من نمیتونم بفهمم چطور هم میشه صاف بود هم نا صاف ٫ چطور میشه در یک زمان و مکان به چند نفر دل بست عمیق . من بهترین آدم دنیام گند زده اینروزا به بهتر بودنش٫ به همه چیزش که آروم آروم گندش در میاد و پشیمون که شد دیگه ارزش نداره. حالا تازه من اندازه مورچه هم نیستم تو این آدم ولی خب اونایی که اندازه دارن واسشو از دست که داد ٫ بعد میاد میشینه ور دل من زانوهاشو بغل میکنه و احساس پشیمونی میکنه و هی میگه میدونم فایده نداره .  بعد اصن دنیام اینجوریه ها یعنی دونه دونه آدما دارن گند میزنن ٫ از ریز نقش ترینشون گرفته تا پررنگ ترینشون ٫ اصن انگاری قرار بر اینه که رنگ عوض کنن و خودشونو نشون بدن ٫ بعد تو کل این دنیا فقط منم که باید بو ببرم ٫ حرف نزنم ٫ آه بکشم و هیچی هم به کسی نگم . بعد خب من کم کم بدم میاد از آدمای دنیام ٫ این آدم بهترینه که الان گندیده شده دلمو میزنه ٫ دیگه دلم واسش تنگ نمیشه ٫ دیگه دوست ندارم ببینش ٫ چون وقتی میبینمش میدونم الان که اینجا نشسته خودش نیست داره بازی میکنه . زندگی من بر این قرار شده که بوی گند زدن آدما برسه به من . همین 

۱ نظر:

  1. آدمها این روز ها قابل اعتماد نیستند خواهر
    چیزی که باید گوشواره شود به گوشمان خواهر
    به خودت و عقلت فقط اعتماد شایسته است

    پاسخحذف