۱۳۸۸ اسفند ۱۳, پنجشنبه

بی جمع

یادمه چند سال پیشا که هنوز همه بودن ٫ یه روز سر نهار وقتی جمع بودیم در حالی که همه ساکت بودن و مشغول غذا خورن ٫ گفتم : بابا چه احساسی داری از اینکه چهارتا بچه داری ؟ بابام لبحند زد ٫ بقیه بلند خندیدن ٫ گفتم خب چیه میخوام بدونم چه حسیه ! الان میدونم اگه ازش این سوالو بپرسم یا فشارش میره بالا و سرخ میشه یا بغض میکنه و میره تو اتاق درو هم قفل میکنه
 ...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر