۱۳۸۸ اسفند ۲۹, شنبه

شب عید

بری بیرون تازه یه ذره بوی عیدو میفهمی ٫ همه جا شلوغه خیابونا پر دست فروشن ٫ تا خود صبح همه تو خیابونن . من در به در دنبال رومیزیه دوازده نفره هستم و پیدا نمیکنم ٫ به جاش چند تا کتونیه خوب و مفت خریدم . ما هنوز سفره هفت سینی نداریم چون من هنوز ظروف مورد نظر رو پیدا نکردم ٫ فقط ماهی داریم که یکیش مرد . دیروزم سر چهارراه یه دسته از این نرگس زردا خریدم که بوش پیچیده تو خونه و هر بار که میرم بیرون بابا میگه اگه از اینا بازم دیدی بخر . من دوست دارم سینوره و سبزه رو  لحظات آخر بخرم و آخرین ساعتای سال گذشته رو ببینم . دوست دارم همون روز سال تحویل سفره هفت سین بچینم ٫ دوست دارم یه دونه از این ماهی سه دمبه بزرگا داشته باشم . هنوز بوی عید ندارم کامل٫ فردا باید کاملش کنم حتما ٫ وگرنه از عید عقب میمونم
 ...

۳ نظر:

  1. هارت جاودان ...سبزی بی دریغ ...امیدوارم تغییر کنه ...دیگه امسال واقعا تغییر کنه، سال جدید و فال جدید ، شاید امسال ببینیم تو بیداری خواب هامون رو ...روزت نو و روزگارت خوش

    پاسخحذف
  2. ایشالا از زندگی عقب نمونی !
    که عمرا اونو نمی شه جبران کرد....!

    پاسخحذف